گاهی به آسمان نگاه کن

آن قدر تشنه هستم که فرصت یکی شدن به قطره های باران نمی دهم . (پرویز شاپور)

گاهی به آسمان نگاه کن

آن قدر تشنه هستم که فرصت یکی شدن به قطره های باران نمی دهم . (پرویز شاپور)

بی دست و پا تر از دل خود کس ندیدیم


حال و هوایی بود  این روزها (برای خودم ) میخواستم از آن حال و هوا بنویسم اما دیدم که قیصر امین پور بهتر از من گفته که:

عمری بجز بیهوده بودن سر نکردیم

تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم

در خاک شد صد غنچه در فصل شکفتن

ما نیز جز خاکستری بر سر نکردیم

دل در تب لبیک تاول زد ولی ما

لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم

حتی خیال نای اسماعیل خود را

همسایه با تصویری از خنجر نکردیم

بی دست و پا تر از دل خود کس ندیدیم

زان رو که رقصی با تن بی سر نکردیم

 

نظرات 4 + ارسال نظر
دی جی سلطان چهارشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 11:28 ب.ظ http://nakhoda666.blogsky.com

موفق و پایدار باشی دوست من

منصور پنج‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 12:32 ق.ظ http://toranj.blogsky.com

شعر قشنگیه... قبلا دقت نکرده بودم
حیف که به اون صورت شعر سرم نمی شه وگرنه شعری مینوشتم.

سجاد پنج‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 12:52 ب.ظ http://safirnoor.blogspot.com

سلام. عرش در عقل و جنون باریک است؛ کفر و ایمان چه به هم نزدیک است. عشق اندر دل ما سر در گم؛ مثل حیرانی و بهت مردم. من و رسوایی و این بار گناه؛ تو و تنهایی و آن چشم سیاه. از من تازه مسلمان بگذر؛ بگذر؛ از سر پیمان بگذر...

الهام پنج‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 11:59 ب.ظ

سجاد به زیبایی شعر را نوشت پس من سکوت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد