گاهی به آسمان نگاه کن

آن قدر تشنه هستم که فرصت یکی شدن به قطره های باران نمی دهم . (پرویز شاپور)

گاهی به آسمان نگاه کن

آن قدر تشنه هستم که فرصت یکی شدن به قطره های باران نمی دهم . (پرویز شاپور)

پرواز

خبر این بود:
" پرواز باطل شد "
بالمان را بر دوشمان گذاشتیم
 

 

- اما
به آشیان باز نگشتیم
 

 

در جانمان پرواز طرحی تازه داشت.
 

﴿فرامرز سلیمانی)

 

نظرات 15 + ارسال نظر
نرگس یکشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:47 ب.ظ http://rozaneh1001.blogsky.com

اووووووووووووووووووووووووووووللللللللللللللللللللللل.....هی عکسای خشگل بنداز دل ما رو بسوزون که بلدنیستیم !!!

خانه‌ای ساختم با ظاهری خوب
اما درونش که بیایی
نه فرشی هست
نه وسایل زندگی
نه پنجره
اون پنجره هایی که از بیرون میبینی، الکی هستند (پشتشون دیواره)

دل خوش سیری چند؟!!!!

بارکد دوشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:13 ق.ظ

اول .. این شعرا رو از کجا می آری ؟؟؟؟ بعدش این عکسا رو از کجا ؟؟؟‌

عالیجناب شما اراده کن ! ما تقدیم میکنیم آنچه که در توانمون هست!!!!!

باران دوشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:28 ق.ظ

پرواز را به خاطر بسپار ...
پرنده مردنیست

هم پرنده برایم مردنی است و هم پرواز ! راه بهتری پیشنهاد کنید!!!

[ بدون نام ] دوشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:15 ق.ظ http://cobra3.blogsky.com

پرواز یه حس دوست داشتنیه که فکرشم انسان رو به اوج می بره به نظر من زیباترین و باشکوهترین پرواز فقط مال یه انسان می تونه باشه نه پرنده ها...

فعلا که در اطرافمون وضعیت پرواز انسان‌ها چنین است:

ارتفاع بال‌ها : سطح هوا
فرصت پروازها : سقف قفس

...

الهام دوشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:19 ب.ظ http://vahmesabz.blogsky.com

همیشه شوق برای پرواز . بی انکه پروازی واوجی در میان باشد. نه برای انکه باطل گشته بلکه بالها گویی قدرت پریدن را ندارند.ویا بالی نیست اصلا در میان.
یه نظر همین جابگم که واقعا عکسهای زیبایی گلچین می کنی.
ومثل همیشه شکسته نفسی می فرمایی. دست بردار.

کرم ابریشم
در پیله تا به کی بر خویشتن تنی؟
ـ پرسید کرم را مرغ از فروتنی ـ
تا چند منزوی در کنج خلوتی،
در بسته تا به کی، در محبس تنی؟
در فکر رستنم ـ پاسخ بداد کرم ـ
خلوت نشسته ام زینروی منحنی.
فرسوده جان من از بس به یک مدار
برجای مانده ام چون فطرت دنی.
همسال های من پروانگان شدند
جستند از این قفس، گشتند دیدنی.
یا سوخت جانشان دهقان به دیگران،
جز من که زنده ام در حال جان کندنی.
در حبس و خلوتم تا وارهم به مرگ
یا پر برآورم بهر پریدنی.

اینک تو را چه شد کای مرغ خانگی!
کوشش نمی کنی، پری نمی زنی؟
پا بنده ی چه ای؟ وابسته ی که ای؟
تا کی اسیری و در حبس دشمنی؟

((نیما یوشیج))

مارکوپلو ی مهربون دوشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:37 ب.ظ http://www.marko-poloo.persianblog.com

سلام مهندس عجب عکسی بخاطر همین عکس هم شده باید سریع آبدیت کنم

ایول ! خوشم اومد ...

سجاد دوشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:21 ب.ظ http://paknevis.com/weblog

سلام
خبر اینست: پرواز آزاد است هنوز؛ ولی این آسمان ابری؛ پر از غوغای طوفانهاست...

و من آخرین دکه‌ی این بازار ورشکسته‌ام ...

حارس سه‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:21 ق.ظ

پرواز مردنی نیست.چون یه کشف تازه است.یک درک تازه است

به خاطر همین بود که:

«در جانمان پرواز طرحی تازه داشت.»

[ بدون نام ] سه‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:52 ب.ظ

دل من در دل شب خواب پروانه شدن می بیند....!

و چقدر عمر خواب‌ها کم است ...

فائقه سه‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:55 ب.ظ http://sahmedelam.persianblog

اون قبلی من بودم یادم رفت اسممو بنویسم...!معذرت!!!

اختیار دارید !

منصور سه‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 06:41 ب.ظ http://toranj.blogsky.com

در پس آن رویای آجری... صدایم شکست پروازم نشان ز نماز بی ستون گلبرگ نبادا ! پرواز در احتمال به صدای خزان بی نیاز در گریبان مانده. ما ای کشاکش بی لذت!‌
ای انتقام توام با ضرورت ! ای خشونت بی نیاز ماندن. بردن در این معرکه رویش چه بی ریاست...

ببخشید ! مطالب وبلاگ را چند وقتی است میخواندم و نظراتش را هم همچنین.چیزی حالیم نمیشه. احساس میکنم نمی کشم. دیدم برای اینکه در این ستون راه داشته باشم باید سنگین بنویسم ! این بود که این سطور را نگاشتم...

ای کاش چیزی می‌گفتید که آینه از بی‌کسی خسته نمی‌شد ...

اللهام سه‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:07 ب.ظ

شعر نیما را دوست داشتم مخصوصا بیتهای اخرش را. ولی اسیر دشمن !!بیشتر اسیر خودمانیم تا دیگری. خود ٬خود را اسیر می کنیم. (البته این دید کمی بوی افسردگی می ده ولی حالآمگه من... )

دوست عزیز همه ی شعر منظورم نبود! فکر کنم سوتفاهم شده ...

نرگس چهارشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:13 ق.ظ http://www.rozaneh1001.blogsky.com

هنوز هزار و یک روزنه داریم...باور کن...

هنوزم میشه عاشق شد و از ستاره مایوس نشد ؟!!

نرگس چهارشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:32 ق.ظ http://rozaneh1001.blogsky.com

از آنجا که بودیم برخاستیم ولی به آنجایی نرسیدیم که میخواستیم...

تا بوده همین بوده !

الهام چهارشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:29 ب.ظ

خنده داره که این جا هم بخواد هی سو تفاهم بشه ها. من خودم فهمیدم چیه. سوء تفاهمی در کار نیست این دفعه مطمین باش.

من که پاک گیج شدم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد