همیشه تغییراتی که آدم توی زندگیش می خواد بده .. صلاح و خیر آدم رو رقم نمی زنه ... :)..خیلی از قیدها هستند که اگه ازشون گله کنیم و نخوایمشون می افتیم توی مخمصه های بدتر ..
دیشب را با این داستانک تو تمام کردم.انگار رهایی در کار نیست. از این بند به بندی دیگر. رهایی هم از آن واژه هاست که برای آدمی زاده نشده وچون آرمانشهر خیالی ساخته یک ذهن آرمانیست. ولی شیرین ترین حالت می تونه این باشه که اون بند نازک باشه وانقدر کلفت نباشه که جلوی نفس کشیدن را بگیره. چون تور ماهیگیر برای یک ماهی.وگرنه بی بندی اقتضای این دنیا نیست..اینو یه زمانی در مورد یه چیزی برای یه کسی نوشتم. مدام می گویی رهایم از وابستگی ومن خیره به چشمانت فریاد می زنم نه تو اکنون به رهایت وابسته ای تو هنوز وابسته ای ورهایی در کارت نیست.
شیرین ترین حالت اونه که تو بندی که خودت میخواهی، بیفتی!!!
نتیجه اخلاقی: هیچ وقت در ژرفای آب نیاندیشیم ... خوب معلومه دیگه ماهی که بره اون تاریکیا ی آب و بعدش فکر کنه بیشتر از این نمیشه ازش انتظار داشت.....البته همش شوخی بود تیکه قشنگی رو انتخاب کردی بابت این چرندیاتم باید ببخشید فشار زندگیه ما هم یه جوری تو ژرفای زندگی گم شدیم باید مثل ماهیه فکر کرد. ولی صید نشد بلکه صیاد شد......
عزیزم مثل همیشه زیبا بود مثل همیشه از نوشتت لذت بردم راسستی سلام خوبی رفیقم خوشی منو سیاوش دادا داریم یه حرکتای خوشگلی می کنیم یه بلاگ خوشگل مشترکو حسابی حالا می بینی خودمونو داریم میکشیم تو خوبی همیشه راست میگم از نوشته هات لذت میبرم موفق و بهاری باشی تا بعد فلا......
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
هرگز صیاد نبودم ....گیرم که ماهیان هیچ ندانند...
من خیلی از آدم هایی که دوست ندارند صیاد باشند، خوشم میاد!!!
همیشه تغییراتی که آدم توی زندگیش می خواد بده .. صلاح و خیر آدم رو رقم نمی زنه ... :)..خیلی از قیدها هستند که اگه ازشون گله کنیم و نخوایمشون می افتیم توی مخمصه های بدتر ..
با این اوصاف، چاره چیه؟!!!
مرسی به فخرالدین مزراعی و شما
ممنون از شما بخاطر لطفتون...
به دنبال کدامین حرف و کلامی؟!!
سکوتت، گفتن تمام حرف هاست!!!
...
ای کاش ما هم تو تور یکی گیر کنیم!
"خورشید به مرد صیاد خندید؛
مرغ بی آنکه تن به دام دهد، دانه را برچید."
شاید باید این گونه بود، پیام جان!
دیشب را با این داستانک تو تمام کردم.انگار رهایی در کار نیست. از این بند به بندی دیگر. رهایی هم از آن واژه هاست که برای آدمی زاده نشده وچون آرمانشهر خیالی ساخته یک ذهن آرمانیست.
ولی شیرین ترین حالت می تونه این باشه که اون بند نازک باشه وانقدر کلفت نباشه که جلوی نفس کشیدن را بگیره. چون تور ماهیگیر برای یک ماهی.وگرنه بی بندی اقتضای این دنیا نیست..اینو یه زمانی در مورد یه چیزی برای یه کسی نوشتم.
مدام می گویی رهایم از وابستگی
ومن خیره به چشمانت
فریاد می زنم نه
تو اکنون به رهایت وابسته ای
تو هنوز وابسته ای
ورهایی در کارت نیست.
شیرین ترین حالت اونه که تو بندی که خودت میخواهی، بیفتی!!!
نتیجه اخلاقی:
هیچ وقت در ژرفای آب نیاندیشیم ... خوب معلومه دیگه ماهی که بره اون تاریکیا ی آب و بعدش فکر کنه بیشتر از این نمیشه ازش انتظار داشت.....البته همش شوخی بود تیکه قشنگی رو انتخاب کردی بابت این چرندیاتم باید ببخشید فشار زندگیه ما هم یه جوری تو ژرفای زندگی گم شدیم باید مثل ماهیه فکر کرد. ولی صید نشد بلکه صیاد شد......
ولی من نه دوست دارم صید باشم و نه صیاد...
شاید صید شدن هم نوعی رهایی باشه...اون هم برای یک ماهی که معنی جاری بودن توی ژرفای آب رو نمی فهمه!
باهاتون موافقم ...
باید این گونه به صیاد بگوییم :
تو هیچی نیستی داداش من
و
اصلآ هم مهم نیست!
خواستن!!!!!!!!چقدر ما خودمان قدرت خواستن داریم!!!!!!!!!!!
ماهی صید می شود و اسیر .کجاست کسی که ثابت کند اسیری فعلی به از دریا نیست . ماهی سالها حسرت خشکی را می کشید شاید!
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد..خیال خواب تو با خود به خاک خواهم برد
لیلا دوباره قسمت ابن اسلام شد
عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد!
به به جواب گرفتم مثل همیشه.آقا صادق یه سر به این روزنگار مام بزن . مفتخر کن.
مهندس قربو نت یه عکس بگذار می خوام آبدیت کنم گیر یه پیکچر از نوع پیکچر های آقای صادقی هستم !
عزیزم مثل همیشه زیبا بود مثل همیشه از نوشتت لذت بردم
راسستی سلام
خوبی رفیقم خوشی
منو سیاوش دادا داریم یه حرکتای خوشگلی می کنیم
یه بلاگ خوشگل مشترکو حسابی حالا می بینی
خودمونو داریم میکشیم
تو خوبی همیشه راست میگم از نوشته هات لذت میبرم موفق و بهاری باشی تا بعد فلا......