گاهی به آسمان نگاه کن

آن قدر تشنه هستم که فرصت یکی شدن به قطره های باران نمی دهم . (پرویز شاپور)

گاهی به آسمان نگاه کن

آن قدر تشنه هستم که فرصت یکی شدن به قطره های باران نمی دهم . (پرویز شاپور)

 

 

ماهی اندیشید در ژرفای آب

"می‌توان روزی رها زین قید شد؟"

 

تور ماهی‌گیر از امواج برخاست

ماهی از دریا رها شد؟ صید شد!

فخرالدین مزارعی

نظرات 16 + ارسال نظر
نرگس سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:55 ب.ظ http://www.rozaneh1001.blogsky.com

هرگز صیاد نبودم ....گیرم که ماهیان هیچ ندانند...

من خیلی از آدم هایی که دوست ندارند صیاد باشند، خوشم میاد!!!

حسین چهارشنبه 3 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:50 ق.ظ http://moongate.blogsky.com

همیشه تغییراتی که آدم توی زندگیش می خواد بده .. صلاح و خیر آدم رو رقم نمی زنه ... :)‌..خیلی از قیدها هستند که اگه ازشون گله کنیم و نخوایمشون می افتیم توی مخمصه های بدتر ..

با این اوصاف، چاره چیه؟!!!

اندرونی چهارشنبه 3 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:51 ق.ظ http://azharkoja.persianblog.com

مرسی به فخرالدین مزراعی و شما

ممنون از شما بخاطر لطفتون...

باران چهارشنبه 3 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 08:47 ق.ظ

به دنبال کدامین حرف و کلامی؟!!
سکوتت، گفتن تمام حرف هاست!!!
...

مهم نیست! چهارشنبه 3 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:12 ق.ظ

ای کاش ما هم تو تور یکی گیر کنیم!

"خورشید به مرد صیاد خندید؛
مرغ بی آنکه تن به دام دهد، دانه را برچید."

شاید باید این گونه بود، پیام جان!

الهام چهارشنبه 3 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 04:22 ب.ظ http://vahmesabz.blogsky.com

دیشب را با این داستانک تو تمام کردم.انگار رهایی در کار نیست. از این بند به بندی دیگر. رهایی هم از آن واژه هاست که برای آدمی زاده نشده وچون آرمانشهر خیالی ساخته یک ذهن آرمانیست.
ولی شیرین ترین حالت می تونه این باشه که اون بند نازک باشه وانقدر کلفت نباشه که جلوی نفس کشیدن را بگیره. چون تور ماهیگیر برای یک ماهی.وگرنه بی بندی اقتضای این دنیا نیست..اینو یه زمانی در مورد یه چیزی برای یه کسی نوشتم.
مدام می گویی رهایم از وابستگی
ومن خیره به چشمانت
فریاد می زنم نه
تو اکنون به رهایت وابسته ای
تو هنوز وابسته ای
ورهایی در کارت نیست.

شیرین ترین حالت اونه که تو بندی که خودت میخواهی، بیفتی!!!

ساحل چهارشنبه 3 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 07:27 ب.ظ

نتیجه اخلاقی:
هیچ وقت در ژرفای آب نیاندیشیم ... خوب معلومه دیگه ماهی که بره اون تاریکیا ی آب و بعدش فکر کنه بیشتر از این نمیشه ازش انتظار داشت.....البته همش شوخی بود تیکه قشنگی رو انتخاب کردی بابت این چرندیاتم باید ببخشید فشار زندگیه ما هم یه جوری تو ژرفای زندگی گم شدیم باید مثل ماهیه فکر کرد. ولی صید نشد بلکه صیاد شد......

ولی من نه دوست دارم صید باشم و نه صیاد...

مریم چهارشنبه 3 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 08:57 ب.ظ http://lahzeh.blogsky.com

شاید صید شدن هم نوعی رهایی باشه...اون هم برای یک ماهی که معنی جاری بودن توی ژرفای آب رو نمی فهمه!

باهاتون موافقم ...

مهم نیست! پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:18 ق.ظ

باید این گونه به صیاد بگوییم :
تو هیچی نیستی داداش من
و
اصلآ هم مهم نیست!

الهام پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:40 ب.ظ

خواستن!!!!!!!!چقدر ما خودمان قدرت خواستن داریم!!!!!!!!!!!

تلخون پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:12 ب.ظ http://talkh00n.persianblog.com

ماهی صید می شود و اسیر .کجاست کسی که ثابت کند اسیری فعلی به از دریا نیست . ماهی سالها حسرت خشکی را می کشید شاید!

محمد بازارگان پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:21 ب.ظ

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد..خیال خواب تو با خود به خاک خواهم برد

فائقه پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:33 ب.ظ

لیلا دوباره قسمت ابن اسلام شد
عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد!

فرهاد محیط پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 02:05 ب.ظ http://www.fmshafagh.blogspot.com

به به جواب گرفتم مثل همیشه.آقا صادق یه سر به این روزنگار مام بزن . مفتخر کن.

مارکو پلو پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 05:54 ب.ظ http://www.marko-poloo.persianblog.com/

مهندس قربو نت یه عکس بگذار می خوام آبدیت کنم گیر یه پیکچر از نوع پیکچر های آقای صادقی هستم !

مازیار پنج‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 07:09 ب.ظ http://www.bohtan.blogsky.com

عزیزم مثل همیشه زیبا بود مثل همیشه از نوشتت لذت بردم
راسستی سلام
خوبی رفیقم خوشی
منو سیاوش دادا داریم یه حرکتای خوشگلی می کنیم
یه بلاگ خوشگل مشترکو حسابی حالا می بینی
خودمونو داریم میکشیم
تو خوبی همیشه راست میگم از نوشته هات لذت میبرم موفق و بهاری باشی تا بعد فلا......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد