همیشه زودتر از اونی که فکرش رو بکنی، اتفاق میفته. همیشه زودتر از اونی که بخوای از دستش میدی. همیشه زودتر از اونی که فکر کنی، باید بری. همیشه زودتر از اونی که فکر کنی، آدم هایی که برات مهمند رو از دست میدی. همیشه زودتر از اونی که ...
و من زودتر از اونی که فکرش رو بکنم، دو تا مادربزرگم رو از دست دادم.(در عرض شش ماه) این یکی هم رفت... وعده دیدار من و او ماند به ... |
تسلیت میگم ...
من هم پدرم رو سال ۷۹ از دست دادم . حرفی که همه میزنن اینه که شتریه که در خونه ی همه میخوابه . ولی وقتی پدرم رو از دست داده بودم ، هر چی به دور و بر نگاه میکردم ، میدیدم که این شتر فقط در خونه ی ما خوابیده بود ....
خوش به حالش .... راحت شد ....
ناگهان... چقدر زود دیر میشود...از حرفای عامیانه خوشم نمیاد...رها شد... سکوت میکنم...دوستان بهتر حرف میزنن...
من با مرگ عزیزام هم طور متفاوتی بودم...بنظر من خیلی قشنگه...از خواباشون معلومه...خوش بحالشون...
تنها زمانی کوتاه در کنار یکدیگر بودیم
و پنداشتیم
هشق
هزاران سال می پاید ...
......
خدایش بیامرزاد ...
روزهای بی عزا را عشق است....عزای واقعی درون اونیه که عزادار یاد دوری از زمینه............
واقعآ جـــا خوردم...البته یه پسر خوب بهم خبرش رو داد.....متاسفم....یهرحال من توی این موقعیت ها بجای اینکه فکر خودم باشم فکر عزیزی هستم که رفته..مطمئنم که مادر بزرگ شما هم الان جاشون خیلی بهتر از اون چیزی هستش که اینجا بود...:).....خدا رحمتشون کنه...
ما رو هم شریک بدون....اگه زودتر متوجه شده بودم حتمآ بهت زنگ می زدم صادق جان...:(...
من هم امروز یاد پدربزرگم افتادم هروقت این آهنگ رو می شنوم یادش می افتم:
عجب رسمیه رسم زمونه
قصه برگ و باد خزونه
می رن آدما
از اونا فقط
خاطره هاشون به جا میمونه
........تسلیت میگم.
ان الله مع الصابرین
سلام
تسلیت می گم.
ما روهم درغمت شریک بدون
از بخت یاری ماست شاید
آن چه می خواهیم یا به دست نمی آوریم
یا از دستمان می گریزد ...
................
دیشب مامان بزرگ راحت خوابید و تو ...
بهت هم امروز هم دیشب زنگ زدم.هم خونه هم اتاقت....مثل اینکه کسی خونه نبود......بهرحال ما یادت هستیم آقــــا.....:) ...
اا..چرا من اینارو واست آف نذاشتم ؟؟؟...حواس که نمونده....:)....خواستی پاکشون کن عزیز
ما همه زخم خورده همین تقدیریم!تسلیت می گم...
moteassefam
yad e madar bozorg ye ehsase ta'alloghe ghadimi oo shirine
hatta ba'ad az madarbozorg
سلام عزیزم
ئا قعا رفیقم متعصفم
و از سمسم فلب بهت تسلیت می گم
و تنها چیزی که می تونم بگم ای ن شعذ اشت که من در زمان فوت مادر بزرگم در خاطرم شکل بست:
مادربزرگ!
عزیز جان!
طعم لبخندهای شیرینت ,
زیر زبان خاطره ها خواهد ماند!
نثار روح عزیز از دست رفته ی مان فاتحهی بخوان دوست من
عزیزم امیدوارم پر امید باشی تا بعد فلا.......
همیشه دیر من.
وباز جمله (همیشه زودتر از اونی که فکرش رو بکنی، اتفاق میفته.)
توی یه وب دیگه و دوباره دیدن وخیره شدن به صفحه
وب.و.........................................................
وسکوت.
تسلیت میگم.
خدا رحمتشون کنه.
به خانواده هم تسلیت بگید از طرف من
او در کنار من بود و من اورا نمیدیدم صـادق جان تسلیت میگویم
امشب چهل شب از نبودنش میگذرد.به گمانم چهلمین شب است.سخت است.گاه طاقتفرسا می شود.یک روز ما کودک بودیم.دستمان را به زیر چانه تکیهگاه می ساختیم و به قصه های مادربزرگ گوش می دادیم.یک روز مادربزرگ می میرد.با مرگ مادر بزرگ کودکی می میرند.تنها یاد می تواند قصه ها مادربزرگ و کودکی را جاویدان کند...امیدوارم خدا صبر دهد..
سلام. خداوند قرین رحمت کنه...
به آسمان نگاه کردم ... آسمان هنوز آبی است ...
سلام صادق جان
تسلیت می گم
زیاد قصه نخوری ها آدمی زاده اصلا وجودش خاکی نیست یه چیزی از جنس خداست اصلا این دنیا که دنیا نیست هر چی هست تو اون دنیاست.
با باران موافقم هنوز آسمان آبی است
صادق خواهشا آپدیت کن.
تسلیت منم بپذیر .
هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود
وارهد از حد جهان ، بی حد و اندازه شود ....
.......
صادق عزیز ...
این سکوت طولانی رو چی تعبیر کینم ؟ امتحان ؟!
امیدوارم ......
امروز دوشنبه است ... روز آخر ...
همیشه خیلی زود تر از اونی که فکر می کنی آدمایی که برات اندازه ی یه دنیا ارزش دارن رو از دست می دی!مادر بزرگ من هم که بد جوری دوسش دارم ما رو برای همیشه ترک کرد و من ....آه بگذریم!
پارسال برای نوشته چقدر راحت نظر گذاشته بودم .
بذاریم به حساب اینکه داغ فوت بودیم .
الان که فکر میکنم ...
چه حرف های بی ربطی زدیم . هممون .
یکی رفته و ما نشستیم و ....