-
پیچهای
روی تایر ماشین پدرتان را شل کنید.
-
گربهیتان را از بلندی بیندازید، ببینید واقعا روی چهار تا پاهایش
فرود می آید.
-
دندانهایتان را تیز کنید.
-
گربهیتان را آب دهید، ببینید رشد می کند.
-
درختی را بشویید.
-
به یک نقاشی گوش دهید.
-
یونانی یاد بگیرید.
-
نظرتان را عوض کنید.
-
به خورشید نگاه کنید، ببینید حرکت میکند.
-
بروید جلوی آینه لبخند بزنید.
-
کفشتان را بکارید.
-
عرق کنید.
-
از پیاده رو بالا برید.
-
خودتان را اذیت کنید.
-
از دست خودتان عصبی شوید.
-
با خودتان قهر کنید و حرف نزنید.
-
روی سرتان بایستید.
-
تایپ کردن با انگشتان پا را یاد بگیرید.
-
آدم خاصی شوید.
-
خیلی سریع تا یک میلیون بشمارید.
-
دکوراسیون پارگینگتان را تغییر دهید.
-
نمایشنامههای شکسپیر را به انگلیسی ترجمه کنید.
خیلی بامزه بود!
عزیز جان!«مزه» کابردهای دیگهای هم داره هااااااااا
من خراب اون جمله ی نرودا کنار روزنوشتتم.
گریه رو به خنده بفروش
که خراب خندههاتم!
باز بخون مثل قدیما
که هوادار صداتم!
سلام صـادق من Gmail میخوام.
sadegh@gmail.com
سعی میکنم که هماهنگش کنم.
یه کار دیگه هم میشه انجام داد می تونید خودتونم بندازید جلوی ماشین تا حوصله تون سر نره تازه اینجوری حوصله بقیه هم سر نمیره..........خیلی کارای دیگه هست فقط کافی یه ذره فکر کنید....
به قول شما «کافیه یه مقدار فسفر بسوزونید!!!»
خب اینم یه مدلشه...من گربه رو از بلندی انداختم پایین...واقعآ با ۴ تا دست و پا می آد پایین...:))...
میدونی چرا گربه از قیر خوشش نمیاد؟!!
و البته ... وبلاگ بنویسید !
شما چقدر راجع به من و خودتون خوب فکر میکنید؟!!!
سلام. فکر کنم با خود شهردار عزیز برادر برای این قسمت مصاحبه کردن :))
آی گفتی ...
من عاشق دوچرخه م!شما هم دوچرخه می خونین؟!
با اجازه بزرگترها، بله!!!
بعضیا توی این وبلاگ فقط تیکه میندازن!!!!
صادق جان کلی خندیدم...آدم خاصی شویدش خیلی با حال بود!در ضمن منم این شعرو نرودا رو خیلی دوست دارم...
بهترین خبر: همین حضور تو ..
اقا سامیلیک ؛ بقول یه دوست مشترک من واقعا لذت میبرم که جوونهای این مملک اینچنین از اوقات فراغتشون استفاده میکنن واقعا لذت بخشه ...
سلام بر مهمون تازه وارد!!!
ولی من الان که حوصله ندارم دارم طرح روز اخر را می کشم گاهی.
شب بود و نسیم بود و باغ و مهتاب
من بودم و جویبار و بیداری آب
وین جمله مرا به خاموشی می گفتند
کاین لحظه ی ناب زندگی را دریاب
((شفیعی کدکنی))
بخند بر شب
بر روز
بر ماه
بر کوچه های پیچا پیچ .
خیلی غریبه ، دیشب داشتم این شعر رو می خونم ، برای یکی .
پشت لبخندی، پنهان هر چیز ...
((سهراب سپهری))
آیییییییی!خستم خیلی فعلن!اونقدر اینو اونو اذیت کردم که فعلن...!
خوب این هم یه جور خوداشتغالی هست دیگه!!!
خوبی آقــا...؟؟!؟
سلام صادق جون...بعد از مدتها بالاخره فهمیدم چطوری بیام تو بلاگ اسکای..روی کامنت شما کلیک کردم اومدم اینجا..همچنان خیلی قشنگ می نویسی...عکس هات هم که خدا..پاسخ به کامنت هات هم معرکه
والله چی بگم !