گاهی به آسمان نگاه کن

آن قدر تشنه هستم که فرصت یکی شدن به قطره های باران نمی دهم . (پرویز شاپور)

گاهی به آسمان نگاه کن

آن قدر تشنه هستم که فرصت یکی شدن به قطره های باران نمی دهم . (پرویز شاپور)

شکوفه های کویری

هر گاه احساس کردی به «کویر» تنهایی من راه پیدا کرده‌ای بدان که من، خود از چه مسیری به آنجا رسیده ام - و در آنجا با مشک آبی منتظرت نشسته ام - :

میدان «فرار از خود»،

خیابان «ترس از روزمرگی»،

نرسیده به آخر خیابان،

بن بست «دلتنگی»

...

سکوت را در آنجا نشکن زیرا که در آنجا تنها زبان بین من و تو، سکوت است؛

حتی نگاه در آنجا عاجز است از رساندن پیام،

چه رسد به کلام

...

نظرات 15 + ارسال نظر
فرهاد شنبه 27 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 09:33 ب.ظ http://MalcolmX.persianblog.com

سلام!
می‌خواستم٬ همونطوری که خواسته بودی٬ سکوت رو نشکونم؛ و فقط یه پیغام خالی بذارم. اما گفتم ممکنه پیام بازرگانی تلقی بشه و ... .
بنابراین ... .
موید و موفق باشی!
خدانگهدار!

(صدای) سکوت را می‌شنوی چگونه با من سخن می‌گوید؟

به دنبال گفتن کدامین حرف و کلامی؟!!
سکوتت،
گفتن تمام حرفهاست ...

مار کو پلو شنبه 27 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 09:50 ب.ظ http://www.marko-poloo.persianblog.com/

من دیر رسیدم دوم شدم ! فقط همین !

ساحل شنبه 27 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:03 ب.ظ http://cobra3.blogsky.com

چه قدر زیبا بود .یاد شعر خانه دوست سهراب افتادم نمی دونم حالا چه ربطی داشت ولی خیلی قشنگه...سکوت و فقط سکوت...راستی اگه خواستی خوشحال میشم پست جدیدم رو بخونی.موفق باشی

کاملا ربط داره فقط شعر سهراب از نظر مضمون و نماد از زمین تا زیر زمین با این چند خط نوشته ی من فرق میکنه!!!

نرگس شنبه 27 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:47 ب.ظ http://www.rozaneh1001.blogsky.com

نمیدونم چی بگم...فقط خیلی بدلم نشست...

ممنون از لطف شما

alisoft® یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 04:10 ق.ظ http://worlddesigne.persianblog.com

سلام
عجب متنی بود همین جوری موندم نیگااااااااااا
یا حق

حسین یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:33 ب.ظ http://moongate.blogsky.com/

به سراغ من اگر می آیی...

مبادا ترک بردارد چینی نازک تنهایی من...

حسین یکشنبه 28 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:34 ب.ظ http://moongate.blogsky.com/

جند روزی شما رویت نشده اید :)

باران دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:03 ق.ظ

پشت هیچستانم ...

و در آنجا خمیازه ی فریاد میکشم ...

الهام دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:23 ق.ظ

ای کاش کویر آدرسی نداشت.وبرای رسیدن به آن از میدان وخیابان وبن بستها عبور نمی کردیم. نشانیش را از ستارگان می پرسیدیم و.. .سکوت را می آموختیم وهول برمان نمی داشت.

هیچ مسیری برای روح من و تو دور نیست ...

مازیار دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:52 ق.ظ http://www.bohtan.blogsky.com

بابا سلام آقا صادق عزیز
کوجایی رفیق ما رو هم دریاب
مطلبت بی نهایت زیبا بود عزیزم
راستی منم آپ کردم
امیدوارم جاری و پر مهر باشی تا بعد فلا.......

فائقه دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 07:00 ب.ظ http://sahmedelam.persianblog

....ای بابا او حتی زحمت نگاه کردن به چشم ها هم به خودش نمی دهد..!

به هر حیلتی باید در دل دوست راه پیدا کرد...

باران سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:09 ق.ظ

خانه ی دوست کجاست !
خوندی که ...
چرا این نوشتت منو یاد اون میندازه ؟!

نمی تونم بگم که ناخودآگاه اون شعر بر این نوشته تاثیر نذاشته!

alisoft® سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 06:56 ق.ظ http://worlddesigne.persianblog.com

سلام صادق جان خوبی
شما لطف داری به ما تشکر از لینک چشم اگه مشکلی داشتم حتما میگم ... موفق باشی ... یا حق

امیدوارم که حالا مشکلتون حل شده باشه.

ع.ش.ق سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 04:41 ب.ظ http://einshinghaf.persianblog.com

پارسایی است در آنجا که تو را خواهد گفت: بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است....

پلک ها را بتکان و بیا ...

فلانی چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 08:24 ب.ظ

یه بار احساس کردم خیلی تنهام . حس می کردم هیچ کسی رو ندارم.تنها سنگ صبورم تو زرد در اومده بود. هیچ وقت اونجوری موحد نشده بودم

- هی، فلانی! زندگی شاید همین باشد؟
یک فریبِ ساده و کوچک.
آن هم از دستِ عزیزی که تو دنیا را
جز برایِ او و جز با او نمی‌خواهی.
من گمانم زندگی باید همین باشد.

عمو جون!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد