گاهی به آسمان نگاه کن

آن قدر تشنه هستم که فرصت یکی شدن به قطره های باران نمی دهم . (پرویز شاپور)

گاهی به آسمان نگاه کن

آن قدر تشنه هستم که فرصت یکی شدن به قطره های باران نمی دهم . (پرویز شاپور)

The Passion of The Christ

Christ

You are my friends,

and the greatest love

a person can have for his friends is

to give his life for them.

"Christ"

 

«مصائب مسیح» رو دیدم و جنبه‌های عجیب و مختلف «آدمی» رو در آینه‌ای که روبروم گرفته بود :

v اون حواری عیسی(ع) را دیدم که شب دستگیری‌اش کنار آتش با هم نشسته بودند و می‌گفت که تا پای جان در کنارش خواهد بود و مسیح به او گفت که تا صبح سه بار او را انکار خواهد کرد. و چنین هم شد ...

v عیسی را بر بالای صلیب دیدم که در آنجا هم گرفتار جهل اطرافیانش بود. از دو نفر گناهکاری که به همراه او مصلوب شده بودند، یکی به او ایمان آورد و دیگری او را مسخره می کرد و می گفت که اگه تو واقعا پیامبری چنین و چنان کن و خودت را از این وضعیت نجات بده.

v آدم‌هایی را دیدم که اگر چه قصد و نیت بدی نداشتند و فطرت به نسبت پاکی داشتند (مثل اون حاکم رومی)، همچنان گرفتار مصلحت اندیشی بودند و نمی‌تونستند طرفدار حقیقت باقی بمانند.

v مسیح را دیدم که بر بالای صلیب می گفت که ای خدا چرا مرا تنها واگذاردی؟ ( الهی چرا مرا ترک کردی؟ )

v حضور شیطان را تا آخرین لحظه های زندگی مسیح دیدم، حتی زمانی که دیگر با آن همه شکنجه شدن و زخم بر بدن، داشت صلیب را بر دوش خود می کشید.

v یک بار دیگه بهم ثابت شد که هرگز نمیشه به حوزه‌ی روحانیت سنتی یک دین نزدیک شد (چه برسه به اینکه بخوای با این جماعت از سر بحث وارد شی. همون کاری که عیسی نکرد، هنگامی که در محفل یهودیان از او خواستند ادعاهای خود را بازگو کند). جمود فکری دیندارارن سنتی یک قوم رو دیدم و عدم انعطاف اونها رو. 

v این باور تو ذهنم پررنگ تر شد که یک آدم با عقاید منحرف مذهبی از یک آدم بدون مذهب و کافر میتونه خیلی خطرناکتر باشه. به همین دلیل همیشه از آدمی که داره کارهاش رو با مذهب توجیه میکنه ﴿چه کارهای خوب و چه کارهای بدش رو﴾ و برای همه‌ى اونها دلیلی منطبق بر مذهب خودش پیدا میکنه، ناخودآگاه می‌ترسم.

v در خاطرم موند که روح هر دینی در راستی و درستی و محبت است.

نظرات 24 + ارسال نظر
فرهاد چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 05:43 ب.ظ

سلام!

ممنون که یادمون میندازی! درسته٬ خیلی خطرناک‌تره! هم برای اطرافیانش٬ هم بیشتر برای خوش! چون کسی که خودش رو با مذهب توجیه می‌کنه٬ معمولا خودش هم این توجیهات رو باور می‌کنه؛ و خیلی سخت برمی‌گرده؛ اگر برگرده!

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا و لهم عذاب الیم بما کانوا یکذبون.

موید و موفق باشید!
خدانگهدار!

فرهاد جان! من هیچ کدوم از مطالبی که می نویسم، برای یادآوری یا مخاطب قرار دادن شخص یا تفکر خاصی نیست. اینجا، جاییه که من برای دل خودم می نویسم و نه خوش آمد دیگران!

باران چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:06 ب.ظ http://shamlo.blogsky.com

...
با آهی تلخ
کوتاه و تلخ
سر خار آذینش
بر سینه فرو نشست و
« مسیحیت » شد !
درد سیر و کامیاب شتابان گذشت
و
جاودانگی سر گشته و درمانده سر به زیر افکند
زمین بر خود بلرزید
توفان به عصیان زنجیر بر گسیخت
و
خورشید از غایت شرم ساری
سر در دامن سیاه کسوف نهان کرد .
زیرِِ ِخاک پشته ی خاموش
سوگواران به زانو در آمدند
و
جاودانگی
سربند سیاهش را بر ایشان گسترد .
(احمد شاملو / مرد مصلوب / مدایح بی صله )
«می بخشید؛ طولانی شد »

و من آن روز خورشیدی را نیز بر بالای صلیب دیدم ...

منصور چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:09 ب.ظ http://toranj.blogsky.com

خوبه - خیلی خوبه...

چی خوبه؟!!
(اجباری به کامنت گذاشتن نیستاااااااا)

سجاد چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:48 ب.ظ http://paknevis.com/weblog

سلام. من که ندیدم ولی می گفتن خیلی خشنه؛ فیلمرو می گما :)

آره! کارگردان محترم، دو ساعت رو اعصاب مردم پیاده روی کرد و اکثرا، مظلومیت مسیح رو در شکنجه هایی که شده بود، پنداشتند!

نرگس چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:52 ب.ظ http://www.rozaneh1001.blogsky.com

بسیار زیبا و مو شکافانه...خیلی دقیق...خوشم اومد ..منکه بیشتر تلخیاشو دیدم فکر کنم باید برای بار چندم نگاه کنم...آفرین...

چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید!

محمد بازارگان پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:18 ب.ظ http://del-aram.vveblog.com

اوووه کلی در مورد اینایی که نوشتی حرف دارم...به نظرم بعضی جاها از یک حرف درست نتیجه ی درستی نگرفتی و خیلی جاها از یک حرف درست حرف درست دیگه ای رو نتیجه گرفتی که اصلا ربطی نداره...
مثلا:
؛یک بار دیگه بهم ثابت شد که هرگز نمیشه به حوزه‌ی روحانیت سنتی یک دین نزدیک شد (چه برسه به اینکه بخوای با این جماعت از سر بحث وارد شی. همون کاری که عیسی نکرد، هنگامی که در محفل یهودیان از او خواستند ادعاهای خود را بازگو کند). جمود فکری دیندارارن سنتی یک قوم رو دیدم و عدم انعطاف اونها رو...
------------یعنی مسیح اصلا با دینداران یهود بحث نکرد..این کاملا خلاف انجیل است...در انجیل آمده:مسیح هرگاه هر کدام آنها را میدید به ملایمت گرمای صحبتش را به آنها میرساند
در حالی که آنان زیر لب تحسین میکردند از او فاصله میگرفتند......
یا اینکه:
؛ این باور تو ذهنم پررنگ تر شد که یک آدم با عقاید منحرف مذهبی از یک آدم بدون مذهب و کافر میتونه خیلی خطرناکتر باشه. به همین دلیل همیشه از آدمی که داره کارهاش رو با مذهب توجیه میکنه ﴿چه کارهای خوب و چه کارهای بدش رو﴾ و برای همه‌ى اونها دلیلی منطبق بر مذهب خودش پیدا میکنه، ناخودآگاه می‌ترسم....
اولا به نظر من هر کس هر مذهبی داره مسلما فکر میکنه اوون مذهبش پلی برای رسیده به هدفشه..که اگه این هدف الهی باشه کاملا مورد احترامه..حتی اگه بسیار ناقص هم باشه..حکایت موسی و شبان.
بنابر این یک کافر اصلا با یک انسان موحد ولو جاهل قابل مقایسه نیست..هر چند ضررش برای دین بیشتر باشد...آره قبوا دارم...این هایی که معنویت دین گریز شعارشونه...اصلا برای قشر دیندار خطری ندارن...اما اینکه خطری ندارن دلیل بر بهتر بودنشون نیست.......
و در آخر....روح هر دین شامل محبت و دوستی است...ولی به نظر من فقط این نیست
قربونت
محمد

آقای بازارگان! شما یا ما رو گرفتی یا خودت رو زدی به کوچه‌ی علی چپ! من فکر کنم خیلی واضح نوشتم:
وقتی مسیح میبینه که چه صحبت بکنه چه صحبت نکنه (در اون محفل) نتیجه مشخصه، چه لزومی هست به ابلاغ پیام و یا بحث با عالمان دین یهود!
در ضمن من نگفتم که مسیح با دینداران یهود بحث نکرد، من گفتم با عالمان و بزرگان قوم یهود از در بحث وارد نشد!
جمله‌ی « این باور تو ذهنم پررنگ تر شد که یک آدم با عقاید منحرف مذهبی از یک آدم بدون مذهب و کافر میتونه خیلی خطرناکتر باشه. به همین دلیل همیشه از آدمی که داره کارهاش رو با مذهب توجیه میکنه ﴿چه کارهای خوب و چه کارهای بدش رو﴾ و برای همه‌ى اونها دلیلی منطبق بر مذهب خودش پیدا میکنه، ناخودآگاه می‌ترسم....» هم کاملا منظورم مشخصه و احساس میکنم دچار سو برداشت شدی! چون حرفت درسته ولی جواب یا نقد حرف من نیست!
در مورد نظری که راجع به دین و روح اون دادم، حرف خودم نبود. یکی از اون چهارده نور مقدس (امام صادق -علیه السلام-) هم فرموده : «هل الدین الا الحب؟» یعنی آیا دین چیزی جز محبت است؟!! (دقت کن که جمله استفهام انکاریه !)
به هر حال خیلی خوشحالم که بالاخره یه نفر پیدا شد و من رو نقد کرد و از این جهت، ارزش شما در ذهنم دو چندان شد!

«برای تو و خویش
چشمانی آرزو میکنم که چراغ‌ها و نشانه‌ها را در ظلماتمان ببیند
گوشی که صداها و شناسه‌ها را در بی‌هوشی‌مان بشنود
برای تو و خویش
روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد
و زبانی که در صداقت خود، ما را از خاموشی خویش بیرون کشد
و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است، سخن بگوییم»

((مارگوت بیکل - ترجمه از احمد شاملو ))

محسن پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:49 ب.ظ http://sheydayi.blogsky.com

صادق جان امیدوارم من دل کسی را خورد نکرده باشم.......

من امیدوارم گرد و خاک هم تو دل کسی نکرده باشی چه برسه به اینکه بخوای دل کسی رو بشکنی!!!

مازیار پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:38 ب.ظ http://www.bohtan.blogsky.com

سلام عزیزم
چی میتوانم بگویم
و به راستی او که ایمان آورد رستگار شد.....

او ایمان را برای به ارمغان آورد تا ما رستگار شویم نه خود!

ساحل جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:05 ق.ظ

این باور تو ذهنم پررنگ تر شد که یک آدم با عقاید منحرف مذهبی از یک آدم بدون مذهب و کافر میتونه خیلی خطرناکتر باشه...با این جمله ات کاملا موافقم.

خیلی خوشحالم که با شما در این زمینه هم عقیده ام.

باران شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:17 ق.ظ

یه زمانی جواب مردم رو میدادی !!!!

نوبت ما که میرسه،
ابریشم آتیش میگریه
ستاره وارونه میشه
فواره بازیش میگیره.
نوبت ما که میرسه،
تنهایی هم نوبتیه،
ساده شدن بیخودیه،
عاشقی بیحرمتیه
...

نرگس شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:22 ب.ظ http://www.rozaneh1001.blogsky.com

کسی خونه نیست؟؟؟!!

در خانه اگر کس است،
یک حرف بس است...

یک پسر خوب شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:57 ب.ظ http://dl2.blogsky.com

سلام
چند وقتی بود اینجا کامنت نذاشته بودم !
الآن هم نمیذارم‌!

( راستش دوستان همه چیز رو گفتن ، و خود شما ! ، چیزی هم ندارم بگم ! )

ایول بابا! همینش هم کلی غنیمته!!!

حسین یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 05:37 ب.ظ http://moongate.blogsky.com/

دیشب یه فیلم دیدم...جریان ترکهای عثمانی و اروپایی ها....ادیان هم از دست ما آدمها سالم در نرفتن....حالا اسلام رو چپکی نشون می دن...دین خودشون رو هم خراب می کنند.....اون چیزی که نوشتی : بالای صلیب ......... واقعآ تعجب می کنم.کسی باور می کنه ؟!:).
حتمآ....اووووه.

دین وجود خارجی نداره
همه چی درون آدم‌هاست

مارکوپلو یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:56 ب.ظ http://marko-poloo.persianblog.com/

اولا سلام بعدش مهندس این بنده خدا بازارگان عزیز با دانکیشوت فامیل ن ؟

متوجه منظورتون نمیشم!

باران دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:37 ب.ظ

دیشب مسیح باز مصلوب رو خوندم ( نمی شد نا تموم رهاش کرد ) ... یه بار بهت گفته بودم اگه دوباره مایلی فیلم رو ببینی اول انجیل رو هم بخون ... حالا قبل از فیلم این کتاب رو هم بخون ...

پس مثل اینکه خیلی مرحله ها رو باید بگذرونیم تا بخوایم فیلم رو دوباره ببینیم؟!!!

نرگس دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:51 ب.ظ http://narcissus79.blogsky.com

از شعر زیبات ممنونم. چقدر به جا بود و لذت بخش. ممنونم.

خوشحالم که از اون شعر خوشتون اومده.

فرهاد دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:38 ب.ظ http://MalcolmX.Persianblog.com

سلام!

اون کلمه "خوش" نبود٬ "خودش" بود. همون موقع خواستم یه نظر دیگه بدم و تصحیحش کنم٬ گفتم کار جالبی نیست؛ و حتماً خودتون می‌تونید درستش رو بخونید. به هر جهت با جوابی که داده بودید٬ به نظرم اومد یا من نتونستم درست منظورم رو برسونم؛ یا منظور شما رو درست متوجه نشدم.

موید و موفق باشید!
خدانگهدار!

فرهاد جان! جوابی که برات نوشتم، بدون توجه به اون مطلبیه که تو میگی! (اصلا دقت نکرده بودم به اون غلط لپی)

منصور دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:16 ب.ظ http://toranj.blogsky.com

در این وانفسایی که همه به دنبال بازدید کننده وبلاگ و کامنت گذار می گردن‌٬ خوشحالم که می بینم وبلاگ شما اینقدر پروبال گرفته که بتونی با پاسخ های تند و تیز ٬‌خواننده بپرانی . یا کامنت گذار پر بدی.
منظور من از خوبه ٬ این بود که مطلب نوشته شده شما «خوبه ٬‌خیلی خوبه» .
چون من که خوندم ٬‌خوشم اومد و به نظرم مطلب دقیق و عمیقی بود . یک تحلیل درست و حسابی . به همین خاطر نوشتم که خوبه . حرف بدی زدم؟ به جای دیگری بر میخورد؟
به هرحال اگر وبلاگ رو گذاشتن برای اینکه شما هرچه می خواهی برای دل خودت بنویسی‌٬‌این قسمت نظرات را هم گذاشته اند که ما خوانندگان هر نظری داریم بنویسیم . اینطور نیست؟ البته طبیعی است که خوانندگان باید عفت کلام و چند چیز دیگر رو رعایت کنند.
نظر نوشته شده توسط من شایسته این جواب نبود.

واقعیتش اینه که من از اون جور گذاشتن‌تون برداشت کردم که یه نظری همین طوری گذاشتید که گذاشته باشید. نمیدونستم که منظورتون این مطلبی باشه که ذکر کردید!
چون خوشبختانه یا متاسفانه طرز کامنت گذاشتنتون برای وبلاگ این حقیر سراپا تقصیر کاملا با سایر وبلاگ هایی که مشترکا سر میزنیم، فرق داره!
اما در مورد پاسخ های تند و تیز، باز هم متاسفانه یا خوشبختانه در این مورد شما نسبت به ما ید طولایی دارید در این تیپ جواب دادن! به طوری که خود من مدتهاست در مورد سر زدن و نظر گذاشتن در وبلاگ شما عطای این کار رو به لقاش بخشیدم!
ولی من بابت این طرز جواب دادن به نظر شما شدیدا معذرتخواهی میکنم چون در این مورد حق با شماست و نظر شما شایسته ی اون جور جواب دادن من نبود. من این روزها وضعیت خوبی ندارم. شرمنده!
امیدوارم که باعث رنجش شما نشده باشم...

پرنیان دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:09 ب.ظ http://breakdown.blogsky.com

nemidoonam...man ke azin film badam oomad, vaghean didane sahne hayee ke payambare khoda ro shekanje midan,che lezzati dare..midoonam ke mitoone amoozande bashe,,amma asare manfish ...?!

من هم با شما موافقم. نباید برای نشان دادن مظلومیت و بر حق بودن اون همه صحنه از شکنجه رو نشون داد. شاید وتا حدی اون اندازه شکنجه غیر واقعی بود چون یه آدم بعیده با اون همه شکنجه بتونه زنده بمونه!!!

فرهاد دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:31 ب.ظ http://MalcolmX.persianblog.com

سلام!

"این روزها وضعیت خوبی ندارم."؛ این جمله رو تازگی‌ها چند بار از شما شنیدم. از کسی که یه روزایی بعید می‌دونستم ازش یه چنین جمله‌هایی بشنوم. به هر جهت امیدوارم هر چه زودتر سرحال٬ سرزنده٬ ... و خلاصه آقا صادقی که من شناختم بشید. نه؛ امیدوارم خیلی بهتر و بالاتر از اون آقا صادقی که من شناختم بشید وباشید. جمله زیر رو گذاشته بودم تو وبلاگ خودم بذارمش٬ حالا تصمیم گرفتم تقدیمش کنم به شما؛ گر چه آش دهن سوزی نیست... .

"پای خسته به (راه) رفتن بیشتر نیاز داره!"

موید و موفق باشید!
خدانگهدار!

تو نمی‌دونی عزیزم حال و روزگار ما رو
توی ذهن آینه بشمر تک‌تک حادثه‌ها رو
...

منصور سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:36 ق.ظ http://toranj.blogsky.com

من نمی دونم تا حالا در جواب کامنت شما چه جواب تند و تیزی دادم . اگر اینجور برداشت میشده ٬‌من چنین منظوری نداشتم.
بنا به تصادف من هم در این ایام حالم خوش نیست. مخصوصا امشب.
امروز صبح یک استادی رو به اعتبار خودم دعوت کرده بودم ٬ به علت مزخرف بودن سیستم آبروم رفت ! ظهر که رفتم استخر کیفم رو گم کردم و نمی دونم دست کی افتاده .
عصر یکی از همکاران مدرسه .....
در خانه هم شب بدی داشتم. به هر حال ما همه نشیب داریم . ( فراز ما کی میرسه نمی دونم !)
من را که از نزدیک میشناسید. من که آشنای وبلاگی نیستم.
از این به بعد در نحوه کامنت گذاشتنم بیشتر دقت میکنم.

اگر دوریم
اگر نزدیک
بیا با هم بگرییم
ای همچون من تاریک
...
((اخوان ثالث))

الیزابت(یاسمن) چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:28 ب.ظ

سلام من به عنوان یک فرد مسیحی فقط اینو میگم :لطفا قبل از دادن هر نظری اول یه نگاه به انجیل متی کتاب مقدس ما ارامنه بزنید!!!! در ضمن ما ارامنه به اسلام هیچ تو هینی نکردیم!!! حقیقت در کتاب ماست نه در فیلم! عیسی (مسیح خداوند) شکنجه دیده و زجر کشیده و در حاله حاضر پیش پدر ایلی هست عمانوئیل=خدا با ماست

الیزابت چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:31 ب.ظ

در ضمن مرسی بخاطر وبلاگ قشنگتون موفق باشید

فرنو پنج‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 05:00 ب.ظ http://www.farnoo.persianblog.com

من هنوز این فیلم رو ندیدم٬ ولی با نتیجه‌گیری‌هاتون موافقم. البته شناخت ما از حضرت عیسی بر مبنای قرآنه٬ شناختش از زوایای دیگه هم مهمه. به نظر من روح تمام دین‌های الهی یکیه و فقط در جزئیاتشون با هم فرق دارند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد