بارون امشب،
توی ایوون
مثل آزادی تو زندون
بیصفا
بیتحرک
بیریا بود
...
یک سال هست که هر چی مسافرت میری، به قصد تفریح نمیری؛ به این قصد میری که یه سری چیزها رو فراموش کنی تا بتونی یه شروع دوباره داشته باشی، ولی انگار هر چی بیشتر تلاش میکنی، این کلاف بیشتر گرهش گم میشه و چند تا گره هم بهش اضافه میشه. به این قصد سفر نمیری که خوش باشی، میری که به اون چیزا فکر نکنی. ولی خودت میدونی که همهی اینها فقط دست و پا زدنه! مثل یه دیوونه خودت رو به در و دیوار میزنی ولی گویا تقدیر اینه و کاریش هم نمیتونی بکنی! بیخیالی هم دردی ازت دوا نمیکنه، فقط باعث میشه با یه تلنگر، دوباره همه چی برگرده به وضعیت قبل ولی با این تفاوت که شدیدتر میشه!!!
بعضی دردها هست که اگه هزار سال هم بگذره، نمیتونی به نزدیکترین آدمها بهت هم بگی! باید با خودت به گور ببری. تو خودت هم که بریزی، آینهای هم که همین جوری غبار گرفته، چین هم میخوره! هر دفعه بیشتر چین میخوره، میرسه به جایی که آینهت تَرک برمیداره! قِرچ، قِرچ ... ترک برمیداره! یه دفعه یه روز که حواست نیست، بی هوا، صدای شکستن میشنوی و برمیگردی، میبینی دیگه آینهای در کار نیست! اینقدر هم خورد شده که دیگه تکه هاش هم به کارت نمیان و از این روز میشی یه آدم بی آینه ...
گم و گور، خسته، رفته از دست، در به در، ...
توی زندون ،
میکَنه جون ،
مرد با همت مِیْدون ؛
توی فکر رأی فرجام امیره
...
بیسرانجام،
توی فکر آسمونه
که بباره ؛
بلکه تو قطرهی بارون ،
بتونه اشکِ خدا رو هم ببینه .
نمیدونه حتی اشک هم
دیگه فایدهای نداره ...
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند...آقا صادق غبار غم و از دل ما روندی :-).
دل از کرشمه ی ساقی به شکر بود ولی
ز نامساعدی بختش اندکی گله بود
هر سفر
نیازمند هدفی است
و هر هدف
ارزش یک سفر را ندارد .
بیکل
تمام عمر بستیم و شکستیم
بجز بار پشیمانی نبستیم
جوانی را سفر کردیم تا مرگ
نفهمیدیم به دنبال چه هستیم
یه همچین آینه ای نبودنش بهتر از بودنشه ....فکر یه آینه جدید باش آینه ای که دیگه چین بر نداره ...صادق اگه مسافرت رفتی فقط برای تفریح برو یعنی اصلش همینه. همین که فکر کنی برم مسافرت تا ناراحتیامو فراموش کنم خودش قصه میاره ومجبورت میکنه دوباره به اونا فکر کنی...
میان ماندن و رفتن حکایتی کردیم
که آشکارا در پرده کنایت رفت.
مجال ما همهی این تنگمایه بود و دریغ،
که مایه خود همه در وجه این حکایت رفت.
((احمد شاملو))
اونقدر که ما خبر داریم ٬کارت درست تر از این حرفاست.
همیشه مطالبی هست که آدم به هیچ کس نمیتونه بگه. ولی خیلی چیزا رو هم میتونه بگه.
ک نکنم زورشون برسه که آینه رو بشکنن! می رسه؟
نکته ها هست بسی، محرم اسرار کجاست ؟!!
من عاشق این آهنگ استینگ هستم.احساس میکنم در کویر تنهای تنها ایستادم و افق را مینگرم...عجیب حالی میدهد ...
عبور باید کرد
و همنورد افقهای دور باید شد
...
سلام.وبلاگ قشنگ و جالبی داری .با متنای خیلی زیبا.مخصوصا این نوشته ات خیلی قشنگ بود.موفق باشی
ممنون از لطف شما !!!
اینروزا صادق همه میگن یه سفر برو...دقیقا چنین نوشته ای بذهنم رسیده بود...باورت میشه پسر؟؟
تروخدا نگو آینه میشکنه....دلمون گرفت...
صبر شاید صدای سکوت کسانی است
که در انتظارند
صدایی که شاید خموشی است
اما در پساش، غوغایی است
که نفس رادرسینه حبس می کند.
سلام
اینجا داره پر میشه ازنرگسها!!
روح بعضیها مثل کریستال می مونه.سخت میشکنه خیلی سخت اما وقتی شکست اینقدر ریز میشه که هیچ چینی بند زنی قادربه ترمیمش نیست
ممنون از کامنتت. جوابت رو اونجاگذاشتم به این امید که بازهم سر بزنی اونجا
طاقت من، طاقت دل،
طاقت سنگ است
غزل، پریده رنگ است
دل ِ ترانه تنگ است
نرگس چه قشنگ واست نوشته...از ظهر تا حالا ۴بار اینجا سر زدم...نمیدونم چرا....؟
در این طلوع نیمه جان،
مرا به نام ِ من بخوان!
جانا سخن از زبان ما میگویی . . .
... یک سینه سخن دارم، هین شرح دهم یا نه ؟!!
آقا صادق نبینم تو خودتی.
خیلی مخلصیم
Sometimes in life you feel the fight is over
And it seems as though the writings on the wall
Superstar you finally made it
But once your picture becomes tainted
It's what they call
The rise and fall
...
صدای بال ققنوسان
چه وحشتناک خواهد بود آن آواز
که از حلقوم این صبر هزاران ساله بر خیزد
در آن جایی که آن ققنوس آتش می زند خود را
پس از آنجا کجا ققنوس بال افشان کند در آتشی دیگر ؟
خوشا مرگی دگر
با آرزوی زایشی دیگر !!!
شفیعی کدکنی
من برای زنده بودن، جستجوی تازه میخواهم
خالیام از عشق و خاموشم، های و هوی تازه میخواهم
خانهام گلخانهی یأس است، رنگ و بوی تازه میخواهم
ای خدا، ای خدا!
بی آرزو موندم،
آرزوی تازه میخواهم!
باید ماند؟
در دیاری که کلاغان هم دیگر بر شاخسارش لانه نمیسازند.
نباید مُرد و از «بودن» جدا شد
که باید دست به دامان خدا شد
که باید همّتی کرد، قصه ای گفت
سکوت شهر را باید برآشفت
اومدین آپ دیت نکرده بودی !!!!
وقتی دل رو به زوال!
وقتی آرزو محال!
تو بخون از سر ِ آواز!
...
اومدیم
قدمتون روی چشم!
اهم....والا ما در تفکرات بودیم که شما به بلاد دور رفته اید که به اندرونی روزنه تشریف فرما نمیشوید نگو!!!عجبا شیطونه میگه....مارو باش....
ما رو باش اومدیم زیر پنجرهی کی داریم گیتار میزنیم؟!!!!!!!
سلام. آینه نشکن؛ آینه نشکن! آتیش زدم به مالم! بدو بدو آخریشه! :)
سجاد جان! دیر رسیدی
شکست ...
یه چی بگو !!!
دوباره من موندم و خاکستر پروانه ها ...
اینکه آدم بتونه دلتنگی هاشو فراموش کنه خودش یه تفریحه!
دردهاشو پشت سرش جا بگذاره و برگرده...
بعد از عبور، فاصله ها را شناختم
«بی» را شناختم من و «با» را شناختم
((محمد علی بهمنی))
نیستی اما یادت اینجاست...
نیستی اما مونده اسمت توی غربت شبونه ...
فاتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــحه..........!
بسم االله الرحمن الرحیم....الحمدلله رب العالمین....رب العالمین....(چه حالی داد نوشتنش...)میدونی چرا؟!!!
آخه یکی نیست بگه بچه هم زدن داره ؟!! :D ضعیف گیر اوردید دیگه ... ما که از اول گفتیم هیچی نیستیم ...
یه متن کوچیک نوشتی دیشب. اومدم نظر بذارم نشد. دوباره که اومدم اثری از ش نبود:
همونی که یکساعت تمام حرفی نزده بود و بعد طرف گفته بود: خفه شدم یه چیزی بگو
بعد گفته بود: نفهمیدی برو
ببینم خواب که ندیدم اینا رو
قشنگ بود دوباره بذارش
وقتی گذاشتی میگم چی میخواستم بگم
دیشب حسی داشتم که الان ندارم و به واسطه ی اون حس بود که اون یادداشت رو توی یه لحظه گذاشتم و بعد هم به فاصله ی یکی دو دقیقه برش داشتم. علت برداشتنش رو هم توی یادداشت بعدی نوشتم ولی چَشم! در یه فرصت خوب حتما دوباره میذارمش. ولی حالا ما باید تا اون موقع صبر کنیم که حرفتون رو بشنویم؟!! نمیشه همین الان بگید ؟
یاحق
نمیدونم چمه!؟
ولی نظرات دوستان رو که میخوندم بی اختیار خندم میگرفت
زندگی همه ماها یه جورایی همین جوریه کم و زیاد داره اما سوخت و سوز نداره!
زندگی، چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود ...
جایی که اشک دیگه ارزش نداشته باشه اصلا صورتی خیس می شه ؟؟ شاید فقط یه مسافر....
قبول دارم حرفت رو ولی به قول نیچه :
بایستی دوباره به انبوهه ی مردمان باز آیی
در میان آنان سُفته و سخت می شوی
تنهایی می پوساند
تنهایی تباه می کند ...
سلام عزیز دل برادر ! بابا این موزیک چقدر رویائیه ! نه ! اصلا این روزها همه چیز رویائیه
بله دیگه!!! داری میری قاطی مرغها، همه چی رویایی شده برات :دی
آپ دیت نمی کنی بابا ؟!
پای لنگی و درنگی، ز شما دورم داشت ...