تصویر اول: «من» دیروز
پرسیده بود(8/1/83) :
زندگی برای هرکس مثل چیزی است برای شما مثل ...
برایش (با تاخیر زیاد) نوشتم (15/1/83) :
| |
| |
تصویر دوم: «من» امروز اگر الان ازم بپرسه، جوابی براش ندارم. شاید بهش بگم که اون موقع تاسها برام مکعب بودند، اما حالا تاسها برام مثل همین تاسهای سیاه و زرد توی عکس هستند (آخه تاس های کروی تعداد حالتی که میتونند تولید کنند، بیشتر از حالاتی است که دو تا تاس مکعبی میتونند تولید کنند!!! آدم محدودهی انتخابش بیشتره!!!). نه اصلا ولش کن: دیگه تاسی وجود نداره! شاید هم زندگی، بازی نیست! نمیدونم ! فقط میدونم که اگه این سوال رو دوباره ازم بپرسه، جوابی متفاوت با اون جواب دیروزی بهش میدم ولی هنوز اگه قرار باشه تاس بندازم وسط و به بازی ادامه بدم، بعد از انداختن تاس به خودم شک و تردید راه نمیدم ... دو تصویر از من : دیروز و امروز، امروز و فردا، فردا و پسفردا ، پسفردا و ... از این «دو تصویر»ها چه حاصل من میشود ؟
|
اگر رویاهایت شکستند و فرو ریختند
بیمناک مباش
بی باک چنان باش که تکه ها را بر گیری
و به نیا لبخند بزنی
چه ...
رویاهایی که چنین آسان می شکنند
آسان نیز از نو ساخته می شوند ...
کریس جنسن ...
**********
این رو هم برای تو نوشتم هم برای خودم ...
چه شعر قشنگی !!!
ممنون! خیلی انتخاب بجایی بود.
فقط برای سر تیرت الان. امروز درسم تیکه ایش در مورد تغییر بود. اینکه تغییر سخته. ادمها از تغییر می ترسن. با دست می کشن با پا پس می زنند و...
نمی دونم ولی دیدم که تو...
باید پارو نزد ، وا داد!
باید دل رو به دریا داد!
خودش میبردت هر جا دلش خواست
به هر جا برد، بدون: ساحل همون جاست
تا حالا تاس گرد ندیده بودم!!!
فکر نکنم که بعد از این هم ببینید !!!(شوخی کردمااا )
در ضمن جواب نظرات قبلی که گذاشته بودید رو براتون نوشتم .
سلام ببخشید این چیزها به عقل من قد نمی ده بهر صورت یادش بخیر اون زمان که منچ بازی می کردیم !!!
امیدوارم نهال سیب زندگیت شاداب تر و سر حال تر از همیشه باشه!
سطح بالا می نویسی ما بی سواتا نمی فهمیم ! ساده بگم!
خوشم اومد ، پیام جان! پس هنوز زندهای ؟!! خبری ازت نیست؟ در ضمن ما رو سیاه نکن، ما خودمون یه عمر تو لوله بخاری بودیم، عزیز !!! (فعلا که سوات تو بیشتر از سوات منه !)
زندگی برای من هنوز یه بازیه ..فقط شاید قوانینشو من نمیدونم....وگرنه بازی قشنگی بود....میگم بود چون الان مثل بازییای کامپیوتری خفن شده که آخرش همش میکشنت!!
"Ctrl+Alt+Del" and then "End Task" or "Restart" your system
سلام.نمی فهمم
کجاش رو متوجه نشدید؟
سیستم من فعلا ویروسی شده ..هی شات دان میشم...!
میتوان در گریهی ابر، با خیال غنچه خوش بود
زایش آینده را در هر خزانی دید و آسود
میتوان هر لحظه، هر جا ...
ٌصادق جان ! خوشحالم که دوباره داری پای وبلاگت آب می ریرزی. امیدوارم همیشه پنیرت را بو بکشی و کفشهات هم دور گردنت آماده باشه.
مردانه دوختیم، کس از ما نمی خرید
رو رو زنانه دوز که مردان همی خرند
(Level 15 ,Speed 180)
(!!!)
بعضی موقع ها تاس ها درست نمی گویند
همه مون سر کاریم، محسن جان !!!
آدم هایی که تغییر نمی کنند٬ دیر زمانی است که مرده اند.
دیگه اینکه حرفی که در مورد وب شمارت زدم به این معنی نبود که «من دوست ندارم شناخته بشم!». حتی با وجود وب شمار هم شما نمی تونید آدم هایی که اینجا میان رو بشناسید. موضوع کلی تر از من و شما و وبلاگ و ... است. بگذریم.
در مورد قسمت دوم حرفتون: فکر کنم سوتفاهم شده ! چون اصلا منظورم اون چیزی نبود که شما با توجه به اون برام این مطلب رو نوشته اید!!! من هم میدونم که با توجه به وب شمار نمیشه فهمید که چه آدم هایی میان اینجا نظر میذارن ...
خیلی حال کردم .. خیلی ..... خوشم اومد ... ... من عمریه که تاس های زندگیم رو انداختم دور ... عوضش برای روشن شدن تکلیف ... جرررررررررررررر می زنم ... مثل تکالیف شب ها زیر نور چراغ نفتی موقع جنگ ... رج می زم ... هنوزم رج ....
پس تو هم مثل خودمونی !!!!!