گفتن فایده ای نداره تا نیاد خودش نمی فهمه .هر چند این دنیا هم مثال همان هندوانه است شاید برای او توش قرمزه باشه نه سفید. وخوب تو حق نداری بهش بگی بیاد یا نیاد. (شاید.شاید. شاید...) ولی راستش فکر کنم بهترین جا هم باشیم جای آرمانیمون (برای بعضی بهترین جای بهشت) باز هم....چه دانم.
قبول دارم که تا خودش نیاد متوجه نمیشه. و من هم حق ندارم که بهش بگم اینجا چه خبره یا بهش بگم که بیاد یا نیاد. مخاطب این یادداشت خود «من» هست ...
چیکارش داری اون کوچولوی خشگلو .خودم براش مادری میکنم!!۱(عجب عکس با مزه ای...)میبینم ونجلیز میذاریو به به به به...اونم چه آهنگی...سلام حال همه ما خوب است...)
سلام عزیزم امیدوارم خوب باشی این جوجه که من میبینم از تزس چاله داره میوفته تو چاه ولی توجه کردی لبخند های کودکی چه فدر بی ریاست و گریه هاش از سر درد شاید در کودکی تمام زندگی اتفاق می افتد که میداند.. امیدوارم رفیق عزیزم شاد و پر از نور باشی تا بعد فلا....
سلام صادق جون . خوبی خیلی جالب بود عکسو میگم ! ولی به نظر من این طرف همون دنیایی هست که هرکی برا خودش میشازه و رنگی بهش میزنه و میتونه براش داخلش خبری باشه یا نه !!! موفق باشی ... یا حق
علی جان باهات موافقم. به قول سهراب :
«من با تاب، من با تب خانهای در طرف دیگر شب ساختهام.»
فکر کردی خبری نیست!!
خیلی هم خبرهایی هست! حداقل از اون زندون تنگ و تاریک که بهتره!
هر کی خوابه، خوش به حالش
ما به بیداری دچاریم ...
خوش به حالت که به بیداری دچاری......این عکسای قشنگ رو از کجا پیدا می کنی خیلی قشنگن .......
همیشه زیاد بیدار ماندن و دانستن و فهمیدن سودمند نیست
آگاهی بیشتر باعث رنج بیشتر می شود ...
گفتن فایده ای نداره تا نیاد خودش نمی فهمه .هر چند این دنیا هم مثال همان هندوانه است شاید برای او توش قرمزه باشه نه سفید. وخوب تو حق نداری بهش بگی بیاد یا نیاد. (شاید.شاید. شاید...) ولی راستش فکر کنم بهترین جا هم باشیم جای آرمانیمون (برای بعضی بهترین جای بهشت) باز هم....چه دانم.
قبول دارم که تا خودش نیاد متوجه نمیشه.
و من هم حق ندارم که بهش بگم اینجا چه خبره یا بهش بگم که بیاد یا نیاد.
مخاطب این یادداشت خود «من» هست ...
خیلی عکسش با مزه س!
بنده خدا نمیدونه چی در انتظارشه!
من هم همین رو بهش گفتم !!!
تا بوده و همین بوده .....!
چه باید کرد؟!!! ...
چیکارش داری اون کوچولوی خشگلو .خودم براش مادری میکنم!!۱(عجب عکس با مزه ای...)میبینم ونجلیز میذاریو به به به به...اونم چه آهنگی...سلام حال همه ما خوب است...)
سلام. شما این موضوع رو می دونستی اونوقت تشریف آوردی اینور؟
من به خود نآمدم اینجا که به خود باز روم ...
سلام عزیزم امیدوارم خوب باشی
این جوجه که من میبینم از تزس چاله داره میوفته تو چاه
ولی توجه کردی لبخند های کودکی چه فدر بی ریاست
و گریه هاش از سر درد
شاید در کودکی تمام زندگی اتفاق می افتد که میداند..
امیدوارم رفیق عزیزم شاد و پر از نور باشی
تا بعد فلا....
عمر بگذشت به بی حاصلی و بی خبری...
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند
بس خجالت که ازین حاصل اوقات بریم
((حافظ))
می یاد بیرون
چون باید بیاد
می مونه اینجا کارارو درست کنه
نمی تونه
می خواد بمونه
می برنش
میره جایی که اول بوده
اینکه شد یه سیکل معیوب؟!!
حالا مطمئنی که بیداری شما؟؟
شمع جویی و آفتاب بلند ...
گر آمدنم به خودبدی نامدمی ...
چه باید گفت ...
سلام صادق جون . خوبی
خیلی جالب بود عکسو میگم !
ولی به نظر من این طرف همون دنیایی هست که هرکی برا خودش میشازه و رنگی بهش میزنه و میتونه براش داخلش خبری باشه یا نه !!!
موفق باشی ... یا حق
علی جان باهات موافقم. به قول سهراب :
«من با تاب، من با تب
خانهای در طرف دیگر شب ساختهام.»
منم موافقم ... چه عجله ای داره....حالا حداقل اول اون رو از سرش برداره که ار همین اول مثل خیلی از ماها الکی خودش رو نندازیم توی هچل.....