گاهی به آسمان نگاه کن

آن قدر تشنه هستم که فرصت یکی شدن به قطره های باران نمی دهم . (پرویز شاپور)

گاهی به آسمان نگاه کن

آن قدر تشنه هستم که فرصت یکی شدن به قطره های باران نمی دهم . (پرویز شاپور)

عجله برای چی؟!!

آخه یکی نیست به این بگه چه عجله ای داری برای به دنیا اومدن؟!!

این طرف، هیچ خبری نیست ...

نظرات 14 + ارسال نظر
آوای من پنج‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 02:48 ب.ظ http://avayeman.blogsky.com

فکر کردی خبری نیست!!
خیلی هم خبرهایی هست! حداقل از اون زندون تنگ و تاریک که بهتره!

هر کی خوابه، خوش به حالش
ما به بیداری دچاریم ...

ساحل پنج‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 04:08 ب.ظ

خوش به حالت که به بیداری دچاری......این عکسای قشنگ رو از کجا پیدا می کنی خیلی قشنگن .......

همیشه زیاد بیدار ماندن و دانستن و فهمیدن سودمند نیست
آگاهی بیشتر باعث رنج بیشتر می شود ...

الهام پنج‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 07:49 ب.ظ http://vahmesabz.blogsky.com

گفتن فایده ای نداره تا نیاد خودش نمی فهمه .هر چند این دنیا هم مثال همان هندوانه است شاید برای او توش قرمزه باشه نه سفید. وخوب تو حق نداری بهش بگی بیاد یا نیاد. (شاید.شاید. شاید...) ولی راستش فکر کنم بهترین جا هم باشیم جای آرمانیمون (برای بعضی بهترین جای بهشت) باز هم....چه دانم.

قبول دارم که تا خودش نیاد متوجه نمیشه.
و من هم حق ندارم که بهش بگم اینجا چه خبره یا بهش بگم که بیاد یا نیاد.
مخاطب این یادداشت خود «من» هست ...

میلاد پنج‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:08 ب.ظ http://shahr.blogsky.com

خیلی عکسش با مزه س!
بنده خدا نمیدونه چی در انتظارشه!

من هم همین رو بهش گفتم !!!

فائقه پنج‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:15 ب.ظ http://sahmedelam.persianblog

تا بوده و همین بوده .....!

چه باید کرد؟!!! ...

نرگس پنج‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:23 ب.ظ http://www.rozaneh1001.blogsky.com

چیکارش داری اون کوچولوی خشگلو .خودم براش مادری میکنم!!۱(عجب عکس با مزه ای...)میبینم ونجلیز میذاریو به به به به...اونم چه آهنگی...سلام حال همه ما خوب است...)

سجاد پنج‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:59 ب.ظ http://paknevis.com/weblog

سلام. شما این موضوع رو می دونستی اونوقت تشریف آوردی اینور؟

من به خود نآمدم اینجا که به خود باز روم ...

مازیار جمعه 12 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:50 ق.ظ http://www.bohtan.blogsky.com

سلام عزیزم امیدوارم خوب باشی
این جوجه که من میبینم از تزس چاله داره میوفته تو چاه
ولی توجه کردی لبخند های کودکی چه فدر بی ریاست
و گریه هاش از سر درد
شاید در کودکی تمام زندگی اتفاق می افتد که میداند..
امیدوارم رفیق عزیزم شاد و پر از نور باشی
تا بعد فلا....

منصور جمعه 12 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 02:37 ق.ظ http://toranj.blogsky.com

عمر بگذشت به بی حاصلی و بی خبری...

قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند
بس خجالت که ازین حاصل اوقات بریم
((حافظ))

مصطفی جمعه 12 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 04:37 ق.ظ

می یاد بیرون
چون باید بیاد
می مونه اینجا کارارو درست کنه
نمی تونه
می خواد بمونه
می برنش
میره جایی که اول بوده

اینکه شد یه سیکل معیوب؟!!

آوای من جمعه 12 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:51 ق.ظ

حالا مطمئنی که بیداری شما؟؟

شمع جویی و آفتاب بلند ...

باران جمعه 12 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:04 ب.ظ

گر آمدنم به خودبدی نامدمی ...

چه باید گفت ...

alisoft® شنبه 13 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 07:58 ق.ظ http://worlddesigne.persianblog.com

سلام صادق جون . خوبی
خیلی جالب بود عکسو میگم !
ولی به نظر من این طرف همون دنیایی هست که هرکی برا خودش میشازه و رنگی بهش میزنه و میتونه براش داخلش خبری باشه یا نه !!!
موفق باشی ... یا حق

علی جان باهات موافقم. به قول سهراب :

«من با تاب، من با تب
خانه‌ای در طرف دیگر شب ساخته‌ام.»

حسین شنبه 13 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 09:49 ق.ظ http://moongate.blogsky.com

منم موافقم ... چه عجله ای داره....حالا حداقل اول اون رو از سرش برداره که ار همین اول مثل خیلی از ماها الکی خودش رو نندازیم توی هچل.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد