|
خورشید این بار نیز خندید؛ مرغ بیآنکه دانهای در دام باشد، شکار صیاد شد ... |
*همچین موضوعی پیشترها در اینجا مطرح شده بود: درونمایه ی یکسان اما با دو جور اتفاقی که میتونه رخ بده؛ گرچه فکر کنم قصهی افتادن در دامی که دانه ندارد برای همهی ما بیشتر اتفاق افتاده تا اینکه ... |
درود بر شما
یک خبر ناگوار
حتما بخوانید .... ببخشید که مجبور بودم پیام رو از قبل بنویسیم
یک خبر ناگوار و تاسف بار ... حتما بخوانید
همیشه از این اتفاقات میفته. چه واسه خودمون چه واسه اطرافیان اما..
کو گوش شنوا و کو چشم بینا. کو یه عقل سالم که تجربه ها رو ببینیم و از این اتفاقات درس بگیریم...
حالا ببینم تو دام افتادن حتی اگه دانه هم باشه ارزشمنده؟
فکر نمیکنم. مرغ زیرک به بهانه دانه هم توی دام نمیفته اما اگه دانا نباشه فرقی نداره براش. داستان توکایی در قفس نیما یوشیج رو خوندی؟؟!!
امان از ناتمام تو، امان از ناتمام من!!!
سلام
دوست گرامی . وبلاگ زیبایت را تماماٌ خواندم - به حقیقت هم ظاهرش زیبابود هم مطالبش ......
موفق باشید و پایدار
روز یکشنبه یه نفر صد تومان پیدا میکنه یه نفر صد تومن گم میکنه. یا سر صیاد بی کلاه می مونه یا پرنده.
خطاها در همسایگی حقیقت ٬ زندگی می کنند
و به همین دلیل فریبمان می دهند .
تاگور
نهر حقیقت
در بستر خطاها جاری است.
(تاگور/مرغان آواره/ قطعه ی243)
سلام..
وبلاگ قشنگی داری..لطفا یه سر به ما بزن ... وبلاگ من در مورد کشتی است.یه نظر در مورد وبلاگم بده ...
موفق باشی .یا حق...
لطف عالی مستدام!!!......خورشید چند وقتی است که اخم کرده و چون برکت چند وقتی است که از کومه رفته دانه ای هم در دام نیست....در ضمن خیلی وقت است که در بر رخ ما بسته!!!
عجالتا از کومه بیرون بیاید، ببینیدش تا بعد ببینیم چی میشه ...
دلهره ی این مرغ صیاد نیست..نه صیاد و نه دامش..دلهره ی من نیامدنش شده است..
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد
(حزین لاهیجی)
چه صیاد کار درستی بوده!!!!
شاید مرغه و صیاده با هم تبانی کردند که ما رو سر کار بذارند؟!!
یاحق
سلام...
راست گفتی نباید زیاد سخت گرفت آخه دیوار میریزه!
یعنی ارزشش رو نداره...
مرغ اگه مرغ بود...
اما نه...
شاید استراتژیکش این بوده!
مرغ اگه مرغ بود، قد قد!
یاحق
از آنجا که فرموده بودین مطالب دیگر دوستان را هم بخوانم خواندم
راست گفته بارن شاید!
واقعیت را اکثرا میدانند ای ناقلا حقیقت را شما بگو!
اگه فهمیدی حقیقت چیه، ما رو هم خبر کن!
آن را که خبر شد، خبری باز نیامد ...
سلام. مرغی که بی دانه شکار است زیاد است؛ من دیوانه بگو؛ بی دام شکارم...
گر حال تو
همچون من آشفته خراب است
ای وای به حال هر دوی ما ...
سلام. :) گر حال تو همچون من آشفته خراب است ... نقش ازلی مان به ابد نقش بر آب است :)
خانه را تمامی پی روی آب بود ...
morgh ha be dane be danm mioftand, ya shayad saad khaste shode????
مرغها بعضی موقع با فکر اینکه توی دام دانهای هست، در دام بدون دانه میفتند!
چی شد اون پست طوفانی؟
در مورد نوشته سمت راست صفحه این بیت به نظرم رسید:
نامه را گر میبری قاصد زبانی هم بگو
نامه را آهسته بگشا دل در آن پیچیده است
ذاشتم تو تنور تا بپزه!
طوفان نوح هم که میخواست بیاد، اول آب از تنورها زد بالا!!! :))
صد هزاران دام و دانه است
ما چو مرغان اسیری بی نوا
یک روز بی گمان
آوازهای شاد رهایی،
ازین قفس
پرواز کرد خواهد،
تا اوج آسمان
پیروز، سربلند
دلبستگان دانه ندانم در آن زمان
پرواز را چگونه
به خاطر می آورند!
«فریدون مشیری»
سلام.
مثل همیشه زیباست. آره برای همه ما اتفاق افتاده ،حتی اگه دام هم دونه داشته باشه باز هم شکار شدن .......راستی چرا شکار نکنیم ، یاد بگیریم چه جوری شکار چی خوبی بشیم بهتر از شکار شدنه!!!!!
بالاخره یه زمانی صیدی، یه زمانی صیاد ...
افتادن در دام !!! اونم بی دونه ؟!!! خیلی زوره
زور داره اما همهی ما بیشتر توی همیچین دامهایی میفتیم !
سلام ....... یاد یه شعر افتادم: مرغ دل سیر ز هر دام رها می ماند...........
دانه و دام در این راه فراوان، امّا
مرغ دل، سیر ز هر دام رها میماند
استاد شد به قول شما این تمثال مبارک!
گندم شهر سیاه٬ نسلش از وسوسه شیطانهاست!
پدرم روضهی رضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جُوی نفروشم
آپ دیت نمی کنین؟؟؟؟؟؟
من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است ...
سلام مهندس ! بابا کجائی احوالی نپرسی ؟ می خوام آبدیت کنم یه عکس بگذار ثواب دنیا و آخرت داره !!قربووووووووووووووونت
آپدیت میکنم ولی دلیل نمیشه که آدرس وبلاگ من رو جای آدرس وبلاگ خودت بذاری!!! :))
چقدر دلم واسه این داستانکهات تنگ شده بوداا..خیلی وقت بود ننوشیته بودی از اینا..:)