از فراز كوهساران راستبالانی، بلند آواز، نو پرواز در پی آب و نسيم و آسمانی باز - نغمهخوان، خرسند - سوی اقيانوس میرفتند. شامگاهان، از فراسوی مهی انبوه سبزی دلگير يك مرداب را دريا گمان كردند! تا بياسايند يك دم رو به آن مرداب آوردند.
|
|
|
قطره قطره، قيرگون آبی، فرو میريخت. در پهنای نيزاری ملالآكند آسمانش تيره از پرواز و فرياد كلاغی چند. هر زمان - انگار- زهرآگين غباری میدميد از خاك! بانگ جانفرسای غوكان رفته تا افلاك.
|
در پناه تختهسنگی گرد راه از بال افشاندند صبحگاهان پهنهی مرداب را از زير و بالا، چشم گرداندند مصلحت را، اين چنين با هم سخن راندند: - راه اقيانوس دور و راه اين نزديك. - آب باريكی در آن، گيرم كه از بيغولهای تاريك! - میتوان آسوده از غوغای توفان روزهايی را به شام آورد. - بيش يا كم، سفرهای گسترد. - جوجكانی نو به نو پرود. - بانگ غوكان؟ - میتوان نشنيد! - ياوهگويیهای جانكاه كلاغان؟ - میتوان با آن مدارا كرد ...
قصههايی اين چنين در گوش يكديگر فرو خواندند لاجرم از راه واماندند! |
|
|
از فراز كوهساران بادها، گهگاه مینالند: هان! ای مرغان دريا! های!
دور از اين مرداب آب و آفتاب و آسمانی هست آيا يادتان رفتهست؟
|
چشم در راه شما ماندهست اقيانوس راه گم كرديد؟ میدانيم اما: از چه جا خوش كردهايد؟ افسوس ...
|
|
*شعر "آب باریک" از دفتر شعر "ریشه در خاک" (فریدون مشیری)
الآن حدودا ۵ دقیقه میشه که تو کف عکسها هستم !
خیلی زیبا هستند ! خــــیــــــلـــــــی !
انتخاب قشنگیه هم شعر هم عکسها...
شعر قشنگی بود البته شعرای مشیری حرف ندارن اما انتخاب شما هم عالی بود
همیشه نو آوری را دوست داشتم
حافظ بیا دوباره- غزل کهنه رو برانداز
فوق العاده بود. این موزیک هم خیلی قشنگه. خوش سلیقه ای آقا صادق!
از زمانی که جستجو ملولم کرد
یافتن آموختم
از زمانی که باد
از من روی گرداند
در همه ی بادها
بادبان می گشایم .
فردریش نیچه / اکنون میان دو هیچ .
سلام
این اولین بار است که به وبلاگ شما سر می زنم و خوشحالم با وبلاگ شما آشنا شدم.
اگر موافق باشید به هم لینک بدهیم.
موفق باشید.
خیلی خوب فکر می کنی...خیلی...