|
منزلی در دوردستی هست بی شک هر مسافر را، این چنین دانسته بودم٬ وین چنین دانم. لیک، ای ندانم چون و چند! ای دور! تو بسا کآراسته باشی به آیینی که دلخواه ست.
دانم این که بایدم سوی تو آمد، لیک کاش این را نیز میدانستم، ای نشناخته منزل! که از این بیغوله تا آنجا، کدامین راه یا کدام ست آن که بیراه ست. ای برایم، نه به رایم ساخته منزل!
نیز میدانستم این را، کاش، که بسوی تو چهها میبایدم آورد؟ دانم ای دور عزیز! این نیک میدانی من، پیادهی ناتوان؛ تو، دور و دیگر، وقت بیگاه ست.
کاش میدانستم این را نیز که برای من تو در آنجا چهها داری؟ گاه کز شور و طرب خاطر شود سرشار، می توانم دید از حریفان نازنینی که تواند جام زد بر جام، تا از آن شادی به او سهمی توان بخشید؟
شب که میآید چراغی هست؟ من نمیگویم بهاران، شاخهای گل در یکی گلدان، زآشنائی غمگسار آنجا سراغی هست؟
آه ...
|
صادق عزیز..
این عکس ها که می گذاری بی نظیره..
آقا بیا یه دستی روی سایت شرکت هم بکش ثواب داره به خدا:دی
شوخی کردم..ولی واقعا یه سر بزن
ممنون میشم
bazam akhavan..vaghean ke khodaye shere...hichi nemishe, goft joz sokooti ke behtar az har tasdighie..
کسی راز مرا داند
که از این رو
به آن رویم بگرداند ...
«اخوان ثالث»
صادق عریز سلام
من همیشه اینجا رو میخونم اما راستش کامنت گذاشتن برای پستهات کمی سخته.... کامنتی باید گذاشته بشه که ارزش نوشته ات رو کم نکنه و من در حدش نیستم... اما همیشه از خوندنشون لذت میبرم
باید دست به عمل زد، بی«داوری» درباره ی خوب و بد آن.
«آندره ژید» (مائده های زمینی)
مردی ز شهر هرگزم و از دیار هیچ!
چه خوب یادم هست
عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:
وسیع باش و تنها، سر به زیر و سخت.
«سهراب سپهری»
ماجرای زندگی ایا
جز مشقت های شوقی توامان با زجر
اختیارش هم عنان با جبر
بسترش بر بعد فرار و مه آلود زمان لغزان
در فضای کشف پوچ ماجرا چیست ؟
من بگویم یا تو می گویی
هیچ جز این نیست ؟
مهدی اخوان ثالث
یه زمانی اینجا می شد راحت تر برات نوشت ، چرا دیگه نمیشه ؟
تو سخت شدی یا من ؟
ما به «هست» آلوده ایم، آری
همچنان هستان هست و بودگان بوده ایم ای مرد!
«اخوان ثالث»
میگم هر چند تا پست در میون یه دونه پست به قلم خودت هم بنویس.
اینجوری هم خودش یه لطف دیگه ای داره !!! :D
صحبت منصور خان جالب بود !
من چقدر به شما بدم یا چی بهتون بدم که دست از سر وبلاگ ما و ترنج (وبلاگ آقا منصور) بردارید؟!! حتما باید بیایم توی وبلاگتون چهارتا حرف بیربط بنویسیم که هم نونتون بشه و هم آبتون؟!!
هنوز متوجه نشدی نظر بدون اسم گذاشتن معناش این نیست که نشه نویسنده ش رو پیدا کرد؟!!
سلام. مارو می شناسی هنوز :) می گم که جناب منصور خان بد نگفته ها :)
بله ارباب! چرا نشناسمت؟!! :دی
ایشالله بعضیا رئیس جمهور بشند و ما براتون فرش قرمز توی فرودگاه پهن کنیم!!! :دی