گاهی به آسمان نگاه کن

آن قدر تشنه هستم که فرصت یکی شدن به قطره های باران نمی دهم . (پرویز شاپور)

گاهی به آسمان نگاه کن

آن قدر تشنه هستم که فرصت یکی شدن به قطره های باران نمی دهم . (پرویز شاپور)

تهران در روز تعطیل


 



وقتی آدم از بالا به این تهران نگاه میکنه از خودش و دستگاه تنفسیش تعجب میکنه که چه جوری تو این هوا دووم میاره!!!

عکاس : خودم !!!

ما به «هست» آلوده ایم !!!


گفت و گو از پاک و ناپاک است،

وز کم و بیش زلال آب و آئینه.

وز سبوی گرم و پر خونی که هر ناپاک، یا هر پاک

دارد اندر پستوی سینه.

 

هر کسی پیمانه ای دارد که پرسد چند و چون از وی

گوید این ناپاک و آن پاک ست.

این بسان شبنم خورشید

وآن بسان لیسکی لولنده در خاک ست.

 

نیز من پیمانه ای دارم.

با سبوی خویش، کزآن می تراود زهر،

گفت و گو از دردناک افسانه ای دارم.

 

ما اگر چون شبنم از پاکان،

یا اگر چون لیسکان ناپاک؛

گر نگین تاج خورشیدیم،

ور نگون ژرفنای خاک؛

هر چه ایم آلوده ایم, آلوده ایم ای مرد؟

آه, می فهمی چه می گویم؟

، آری

همچنان هستان هست و بودگان بوده ایم ای مرد!

نه چو آن هستان اینک جاودانی نیست

(افسری زروش هلال آسا به سرهامان

ز افتخار مرگ پاکی در طریق پوک)

در جوار رحمت ناراستین آسمان بغنوده ایم ای مرد!

که دگر یادی از آنان نیست

ور بود، جز در فریب شوم دیگر پاک جانان نیست

 

گفت و گو از پاک و ناپاک است

ما به «هست» آلوده ایم, ای پاک, وی ناپاک.

پست و ناپاکیم ما هستان

گر همه غمگین، اگر بی غم

پاک می دانی کیان بودند؟

سبز خطان و عزیزانی که الواح سحر را سرخ رو کردند.

آن کبوترها که زد در خونشان پرپر

سربی سرد سپیده دم.

 

بی جدال و جنگ,

ای به خون خویشتن آغشتگان کوچیده زین تنگ آشیان تنگ

ای کبوترها

کاشکی پر می زد آنجا مرغ دردم، ای کبوترها

که من ار مستم, اگر هشیار

ـ گر چه می دانم به «هست» آلوده مردم, ای کبوترها ـ

در سکوت برج بی کس مانده تان هموار,

نیز در برج سکوت و عصمت غمگینتان، جاوید،

های پاکان! های پاکان گوی

گریم و غمگین خروشم زار.

شاعر : مهدی اخوان ثالث

وصل تو






وه که وصل تو شبی، گر چه خیال است و محال،

گر میسر شودم، خواب چه خواهد بودن؟!!!

چشم به راه

هر کودکی

با این پیام

             به دنیا می آید

که خدا

         هنوز

از انسان نومید نیست.

خدا

     نه برای خورشید

    و نه برای زمین

    بلکه برای گل هایی که برایمان می فرستد،

   چشم به راه پاسخ است.

سروده : رابیندرانات تاگور
 از مجموعه "ماه نو و مرغان آواره" ترجمه "ع.پاشایی"

دریای عشق اردک ندارد !!!

انگور یاد


با خوشه ای از انگور یادت گیراترین شراب جهان را خواهم را ساخت.



منبع : نا شناس

لعنت




من برای تو می خونم هنوز از این ور دیوار .
هر جای گریه که هستی ، خاطره ها رو نگه دار .
تونمیدونی عزیرم ، حال روزگار ما رو
توی چین آینه بشمر ، تک تک حادثه ها رو .
خورشید و از ما گرفتن، شکرشب ، ستاره پیداست .
از نگاه ما جرقه ، صد تا فانوسه، یه رویاست .
هم غصه بخون با من تواین قفس بی مرز،
لعنت به چراغ سرخ ، لعنت به چراغ سبز .

بالاخره توفان اومد !!!

بالاخره بعد از ۹ ماه انتظار(!!!) آلبوم آقای قمیشی اومد!



۳۰ ثانیه از هر آهنگ رو می توانید از لینک های زیر دانلود کنید :
۱ - بی سرزمین تر از باد
۲ - لعنت
۳ - پرسه
۴ - عسل بانو
۵ - اگه بر ز پیشم
۶ - دریای مغرب
۷ - نفس بکش

سلام

 سلام
تا بعد